Friday, December 25, 2009












چند سال پیش هم چین روزی توی خونمون هیجانی برپا بود
جشن و پای کوبی
رفت و آمد دوستان و فامیل
اصلا باورم نمی‌‌شد که ما اینقدر بزرگ شدیم که برادرم بخواد داماد شه
امروز دوست داشتم پیش راضی‌ و سیامک بودم و با یک دسته گٔل رز قرمز بزرگ می‌‌رفتم خونشون

" ولی‌ خوشحالم که می‌تونم براشون بنویسم که "امیدوارم همیشه خوشبخت باشین

1 comment:

  1. بهاری عزیزم مرسی از اینهمه مهربونیت.تو همیشه کنار ما هستی.نوشته زیبات هم به اندازه یک دسته گل رز بزرگ دوست داشتم.......دوست دارم و میبوسمت

    ReplyDelete