
چند سال پیش هم چین روزی توی خونمون هیجانی برپا بود
جشن و پای کوبی
رفت و آمد دوستان و فامیل
اصلا باورم نمیشد که ما اینقدر بزرگ شدیم که برادرم بخواد داماد شه
امروز دوست داشتم پیش راضی و سیامک بودم و با یک دسته گٔل رز قرمز بزرگ میرفتم خونشون
" ولی خوشحالم که میتونم براشون بنویسم که "امیدوارم همیشه خوشبخت باشین
بهاری عزیزم مرسی از اینهمه مهربونیت.تو همیشه کنار ما هستی.نوشته زیبات هم به اندازه یک دسته گل رز بزرگ دوست داشتم.......دوست دارم و میبوسمت
ReplyDelete