.رهات کردم
سپردمت به دست سرنوشت.
تنها تو به امید سرنوشت رها نشدی،من هم رها شدم.
فکر کنم به جایی رسیدم که این باور را دارم که سرنوشت من نوشته شده,
از بدو تولد.
اینجوری رهایی معنا پیدا میکنه.
,رهایی همراه با امید,
امید اینکه شاید سرنوشت تو را توی دفتر زندگی من باز هم نوشته باشه.
ولی نمیدونم اون زمان سرنوشت میتونه مچ من را بخوابونه و مجبورم کنه تو را از دفتر زندگیم
خط نزنم یا نه؟
Sunday, December 20, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment